اومانیسم چیست؟ دینی است یا سکولار

انسان‌گرایی، انسان‌باوری یا اومانیسم (به فرانسوی: Humanism)، جهان‌بینی فلسفی و اخلاقی است که بر ارزش و عاملیت انسان‌ها به صورت فردی یا جمعی تأکید دارد و عموماً تفکر نقادانه و شواهد (عقلانیت و تجربه گرایی) را بر پذیرش دگم اندیشی و خرافات ترجیح می‌دهد. در انتقاد از برخی مضامین انسان‌گرایی فراانسان‌گرایی مطرح شده‌است

در یک دسته‏بندی فراگیرتر، اومانیسم یا دینی است یا سکولار، که در این مقاله توجه ما معطوف به این دو نوع امانیسم خواهد بود. این تقسیم‏بندی ناظر به باورهای مابعدالطبیعی اومانیست‏هاست که شاخص‏ترین آن، اعتقاد به خداوند، روح و جاودانگی است. اومانیسم سکولار، به این امور بی اعتقاد است و اومانیسم دینی یا اومانیسم مسیحی، اومانیسمی است که با قبول شأن و مقام والای انسان، باور خویش را به این معتقدات مابعدالطبیعی حفظ کرده است. از اومانیست‏های مسیحی که بگذریم تقریبا تمامی اومانیست‏ها سکولار هستند. «اومانیسم سکولار یک جهان‏بینی است؛ یعنی مجموعه‏ای از باورهاست که شخص به کمک آن جهان را تفسیر می‏کند. (Wefster: 691)البته برخی اصرار دارند که حتی اومانیسم سکولار را یک دین بنامند (Noeble, 1995) آنان به‏ویژه به این جمله که در مانیفست آنها آمده، اشاره می‏کنند که اومانیسم یک دیدگاه فلسفی، دینی و اخلاقی است، اما غرض عمده این افراد، به‏ویژه در آمریکا این است که به استناد قانون، اومانیست‏ها را از تدریس و ترویج دیدگاه‏هایشان در نظام آموزش محروم کنند، چرا که مطابق قانون اساسی آمریکا، تدریس دین در نظام آموزشی دولتی ممنوع است. اما اومانیست‏های سکولار حاضر به قبول این عنوان نیستند؛ یکی به دلیل از دست دادن این موقعیت و دیگری به دلیل بار منفی که به نظر آنان دین در طول تاریخ داشته است. پول کورتز که جزو امضاکنندگانِ مانیفست دوم و ناشر انتشارات پرومته است و برای ترویج اومانیسم سکولار مجله‏ای به نام مجله پژوهش آزاد را منتشر می‏کند، می‏نویسد: «نمی‏توان به معنای درست کلمه، هیچ کسی را که هنوز به خداوند به عنوان خالق و منشأ جهان اعتقاد دارد، اومانیسم نامید.» (Kurtz, 1973: 177)

به طور خلاصه، می‏توان گفت که اومانیسم سکولار به لحاظ فلسفی طبیعت‏گراست. کارل‏سگان می‏گوید: «کل آنچه بوده، هست و خواهد بود، کیهان است.» (Sega: 4) و سلاّر می‏گوید: «اومانیسم طبیعت‏گراست» به لحاظ الهیاتی، اومانیسم سکولار تفکّری الحادی است که معتقد است دین و خدایان، ساخته انسانند. به لحاظ اخلاقی هم اومانیسم نوعی نسبت اخلاقی را می‏پذیرد. دیوید نوبل اومانیسم را در ده عرصه به تفصیل بررسی می‏کند: کلام، فلسفه، اخلاق، زیست‏شناسی، روان‏شناسی، جامعه‏شناسی، حقوق، سیاست، اقتصاد و تاریخ. (Noeble, 1991).

اومانیست‏های سکولار بر سر مواردی که در زیر طرح می‏شود، توافق دارند، هرچند میزان تأکید و نحوه تفسیر برخی موارد، آنان را از یکدیگر متمایز می‏کند. این موارد به طور فشرده حاصل آن چیزی است که در مانیفست اوّل و دوم آنها آمده است (manifestos 1and 2; (humanist manifestos به این معنا می‏توان این نوع اومانیسم را با سکولاریسم یکی دانست، جز این‏که واژه اومانیسم اشاره به تأکید بر شأن انسان دارد و واژه سکولاریسم اشاره به طرد و نفی دین و مابعدالطبیعه از عرصه فکر و جامعه می‏کند.

باورهای سلبی

1. نفی یا عدم باور به خدا یا خدایان متشخص: خدایان آفریننده انسان نیستند، بلکه آفریده اویند.

2. نفی خلقت: خلقت محصول فرایند طولانی مدت تکامل، تشکّل و به‏هم پیوستگی اتم‏هاست؛ تکامل خود تابعِ قوانین ذاتی ماده است. این‏گونه نیست که خدا یا خدایان از روی طرح و تدبیر، جهان طبیعت را ایجاد کرده باشند.

3. جهان یک ساحتی است، غیر از ساحت ماده، ساحتِ دیگری در کار نیست و اعتقاد به وجود موجودات مجرد، حاصل جولان ذهن و خیال است.

4. فرشتگان، شیاطین، اجنه، عقول مجرد و همه موجودات فوق مادی که در ادیان و یا فلسفه‏های متافیزیکیِ سابق آمده، موجواتی موهومند.

5 . انسان نیز یک ساحتی است، چیزی به نام روح وجود ندارد. جاودانگی و بقای شخصی در کار نیست، انسان به عنوان یک شخص، پس از مرگ پایان می‏پذیرد.

6 . بهشت و جهنم و ثواب و عقابی در کار نیست.

7 . مقررات سیاسی، اجتماعی و اخلاقی که ریشه در عالم الهی دارند، همه ساخته انسان‏هایند.

8 . حقیقت را نمی‏توان از طریق دین (روش وحیانی) و فلسفه محض (قبول ادراکات فطری و پذیرش روش‏های عقلی غیرتجربی) دریافت کرد.

باورهای ایجابی

1. شأن و مقام انسان دارای ارزش اصلی و محوری است. نظام فکری اومانیست‏ها انسان‏محور است نه خدامحور. در این رویکرد انسان جای خدا را اشغال می‏کند.

2 . زندگیِ دنیوی و زندگیِ اینک و هم‏اکنونی مهم است و بایستی آن را پاس داشت. غایت انسان بایستی آبادساختن این جهان باشد نه دیگر جهان‏ها.

3. مسئولیت فهم پدیده های جهان ما به عهده انسان است.
4. فهم حقایق تنها با تکیه بر عقل انسان میسر است و تفکّر یونان و روم باستان چون تابع روش عقلی است، به شدّت ستایش می‏شد. از این رو، اومانیست‏ها پیشینه خود را تا یونان و روم قدیم دنبال می‏کنند. تجربه گرایی و طبیعت گرایی

5 . پیش‏رفت‏های علمیِ شگفت‏آورِ چهار قرن اخیر معلول طرد روش‏های سنّتی تفکّر و کاربست متد علمی است.

6 . دفاع از پژوهش آزاد.

7 . قوانین اخلاقی را انسان تأسیس کرده و حاصل توافق افراد بر سر منافع مشترک است. ارزش‏ها نیز ساخته انسانند. و دوام آنها به دلیل خدمت به حفظ نوع انسانی در تنازع بقاست.

8 . همزیستی با انسانها با عقاید مخالف تحت قانون برخواسته از خرد جمعی.

9 . در مسائل اخلاقی، ملاک، دفاع از حقوق فردی افراد تا سرحدّ ممکن است، پس در مسائل مورد اختلاف، مثل تنبیه بدنی کودکان، مجازات مرگ، عبادت تحمیلی در مدراس، خودکشی مؤید به تأیید متخصص،سقط جنین و روابط جنسی موافق و مخالف از مواضعی دفاع می‏کنند که طی آن حقوق فردی افراد هرچه بیشتر پاس داشته شود.

10 . دفاع از حقوق بشر: اومانیست‏ها به طور وسیع در فعالیت‏هایی مثل سازمان‏های دفاع از حقوق بشر، دفاع از حقوق زندانیان، دفاع از محیط زیست، دفاع از حقوق آوارگان، فعالیت در صلیب سرخ، سازمان‏های امداد به مصیبت دیدگانِ سوانح طبیعی، مثل زلزله، سیل و… فعّالند.

11 . دفاع از دموکراسی و مبارزه با استبداد، حکومت دینی، حکومت‏های اشرافی و حکومت‏های مبتنی بر تبعیض نژادی.

12. دفاع از جدایی دین از سیاست.

برای توضیح بیشتر مواضع اومانیست‏های سکولار، مواردی که از نظر آنان دارای اهمیت محوری است، بیشتر توضیح داده می‏شود:

روش علمی: برای دریافت حقایق باید به عقل رجوع کرد، اما استفاده صحیح از عقل نیازمند روش است، عمل عقل باید روش‏دار باشد و روش درست درک حقیقت، روش علمی است؛ یعنی روش متکی بر تجربه و آزمون و خطا. پُل کورتز می‏گوید: «پیامبران بزرگ قرن بیستم دانشمندان هستند نه آنها که کتاب مقدّس را نوشته‏اند».

باورهایی که به این روش تن ندهند، اگر باطل نباشند، حداقل مشکوک‏اند، پس در خور اعتنا نیستند. «در بابِ باورهایی که آزمون‏پذیر نیستند، ما شکاکیم». (همان) از جمله خصوصیات تحقیق علمی این است که موضوع برای همه مفتوح است. هیچ کس به اتکای شأن و موقعیت خاص خویش نمی‏تواند مانع ورود دیگران به عرصه تحقیق شود. از سویی، حقیقت علم هر موضوعی را دربر می‏گیرد. حقایق مطلق که نتوان در آن چون و چرا کرد، وجود ندارند، بایستی مشارکت تعداد هرچه بیشتر افراد را در فرآیند کشف حقیقت ارج گذاشت. آرایی که در مسئله‏ای اظهار می‏شوند، هیچ‏گاه نظر نهایی و غیرقابل تغییر نیستند و هر رأیی به طور موقت پذیرفته می‏شود و با ظهور رأی قوی‏تر جای خود را به آن می‏دهد. از این رو، در مقدمه مانیفست آمده که این مانیفست در پی آن نیست که یک عقیده الزام‏آور را ارائه کند. (manifestos1and2) بر همین اساس، اومانیست‏ها به منتقدان به دیده حرمت و اقبال می‏نگرند. نقدها می‏توانند در طرح و اصلاح دیدگاه‏های موجود و پیش‏برد آن نافع باشند، پس باید از آنها استقبال کرد. پیوستگی تفکّر اومانیستی با روش علمی در حدّی است که گاهی تعبیر روش علمی معادل با اومانیسم به کار می‏رود.

تکامل

به نظر اومانیست‏ها، از جمله دست‏آوردهای بسیار مهم و ستودنی علم جدید که به کمک اِعمال روش علمی به‏دست آمده، قانون تکامل است که نخستین بار داروین آن را مطرح کرد. گو این‏که این نظریه در اصل به عرصه زیست‏شناسی مرتبط است، اما کارکرد آن برای اومانیست‏ها بسیار فراتر از عرصه محدود زیست‏شناسی است و برای آنان چارچوبی فراهم می‏سازد تا پدیده‏های مختلف، مثل نهادهای اجتماعی و از جمله دین را تبیین کند. از این رو، می‏گویند: «فرضیه تکامل از جمله کارآمدترین، مفیدترین و مؤثرترین فرضیه‏هایی است که ما از زمان داروین به بعد به کشف آن نایل شده‏ایم، فرضیه‏ای است که بارها و بارها تأیید شده است.» (Kurts)

فرایند تکامل، نحوه تکوّنِ عالم، پیدایش نباتات، جانداران و انسان را توضیح می‏دهد. فرایند تکامل در سه عرصه در جریان است:

اول، در عرصه کیهان غیرارگانیک: در این عرصه، فرایند تکامل از طریق فعل و انفعالات عمدتا فیزیکی و تا حدّی شیمیایی عمل می‏کند و باعث می‏شود تا ماده خام در مجموعه‏های متشکل، مثل ستارگان، سحابی‏ها و منظومه شمسی انتظام یابد. در کهکشان ما این فرایند حداقل شش میلیارد سال عمر دارد.

دوم، مرحله ارگانیک یا بیولوژیک: در این مرحله، ماده می‏تواند خود را بازآفرینی کند و به سازمان‏هایی فوق‏العاده متکامل‏ترِ مادی انجامد، مثل گل‏ها، حشرات، مهره‏داران و امثال آن. سازمان به شدّت پیچیده ذهن در همین مرحله شکل می‏گیرد. احساس و ادراک، مولود فعالیت ذهن است. این فرآیند در سیاره زمین سه میلیارد سال عمر دارند.

 

سوم، در عالی‏ترین مرحله از تطوّر ماده، انسان به‏وجود می‏آید. ذهن که بسیار متطوّر شده می‏تواند تجارب قبلی را حفظ کند و این تجارب متراکم را انتقال دهد. حفظ و انباشت تجارب و انتقال تجربه‏های متراکم باعث می‏شود تا تجارب فرد به تجارب دیگران ضمیمه شود و فرایند تکامل باز هم شدّت گیرد. این را مرحله روان‏شناختی می‏گویند. قدرت بر بازآفرینی، تصحیح خود، و انتقال، باعث شکوفایی دست‏آوردهای به شدّت رفیع‏تر و متکامل‏تر ماده در این مرحله می‏شود. علم، نظام‏های قانونی و سیاسی، آثار هنری و دین، مولود این مرحله‏اند.

انسانْ حاصل تکامل انواع ارگانیک سابق است، در خلال چهارصد میلیون سال، بی‏مهره‏ها به ماهیان و سپس به دوزیستان و آن‏گاه به خزندگان مبدّل می‏شوند؛ خزندگان به نوبه خود جای خود را به نوع کامل‏تر پستانداران می‏دهند و نهایتا انسان ایجاد می‏شود. اوّلین نیای شبه انسانی ما حدود یک میلیون سال پیش ایجاد شده‏اند، اما انسان به معنای واقعی آن چندین ده هزار سال است که ایجاد شده، پس به یک معنا انسان سابقه‏ای بسیار دیرینه دارد. اما حتی انسان به معنای ویژه‏اش ده‏ها هزار سال عمر دارد و این بسیار بیشتر از آن است که مفسران کتاب مقدّس تعیین کرده و می‏گویند که اولین انسان 4004 سال پیش از میلاد مسیح به وجود آمده است. (Estman)

دین

انسان محصولِ تطوّر زیستی است و دین هم به نوبه خود محصول انسان است. نویسنده مقاله «اومانیسم بُعد چهارم دین» بسیار صریح می‏نویسد: منظور من از اومانیسم، این رأی است که در آن سوی زبان دینی ما یک مابه‏ازای عینی وجود ندارد. هنگامی که در باب خدا سخن می‏گوییم، فکر نمی‏کنم در باب موجودی سخن بگوییم که در آسمان نشسته است یا به نحوی نامرئی ورای جهان وجود دارد، بلکه واژه خدا بیان‏گر مجموع آرمان‏های ماست. اگر چنین تصوری داشته باشیم خواهیم دید که ادیان، نهادهایی الوهی نیستند که بر سر حقیقت مطلق کشمکش داشته باشند، بلکه نهادهایی هستند که هریک الهیات خود را پرورده و بسط داده‏اند و زبان و آداب و رسوم خاص خود را در بسترهای مختلف فرهنگی وجغرافیایی به وجود آورده‏اند. (the fourth dimenion)

پیروان روش علمی، گو این‏که در باب نحوه پیدایش دین در اولین مراحل، وفاق ندارند، اما به هر حال، متفق‏اند که دین ساخته انسان است. اومانیست‏های سکولار، دین را پدیده‏ای مربوط به حادثه تولد و جغرافیا می‏دانند و می‏گویند: بلااستثنا همه خدایان ساخته انسانند و همان کاراکتر انسان را دارند: آگاهی، امید، خشم، جدال و سایر ویژگی‏های انسانی در خدایان یافت می‏شوند. کوریس لمونت می‏نویسد: «به جای آن‏که خداوند، کیهان را آفریده باشد، کیهان از مجرای افرادی که عنان تخیّل را رها کرده‏اند، خدا را آفریده است.» (Lamont: 145) از نظر اومانیست‏های سکولار، خدایانْ فرضیاتی هستند که به انسان کمک می‏کنند تا پدیده‏های مربوط به جهان بیرون و تجارب درونی خود را تبیین کند. فرض وجود خدایان، پدیده‏ها را قابل درک می‏سازد. (Kurtz) سلاّر می‏گوید: «اگر ارتباطات مفروض با جهان فوق طبیعی را حذف کنیم خواهیم دید که دین محصولی اجتماعی بوده و همواره این‏گونه خواهد بود» و هایدن می‏گوید: «وظیفه دین تحمیل اهداف و غایات انسانی بر کیهان است.» (Religios humanism) ابتدا این خدایانْ مختلف و فراوانند و هریک کنترل بخشی از پدیده‏ها یا فرایندهای طبیعی را برعهده دارند، به تدریج، از تعداد آنان کاسته می‏شود و بشر از مرحله رب‏النوع به مرحله شرک می‏رسد ودر کامل‏ترین مرحله، توحید پدید می‏آید. پس به لحاظ تاریخی، شرک بر توحید مقدّم است نه به عکس، آن‏گونه که دین می‏گوید. هرچه علم پیش می‏رود، پدیده‏های بیشتر تبیین می‏شوند و طبعا عرصه بر خدایان تنگ‏تر می‏شود.

هنوز رأی ندارید
لطفا صبر کنید...

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

11 − سه =