دگر اندیشیِ دینی

تفسیرِ کسانی چون علی شریعتی و عبدالکریم سروش و دیگر جریان‌های دینیِ دگر اندیشی که تلاش می‌کنند میان دین و دنیای جدید رابطه ایجاد کنند، به مراتب خطرناک‌تر از تفسیر بنیادگرایان است.

اولاً، به عکسِ تفسیر بنیادگرایان که در کتاب و سنت و احادیث ارجاع دارند، این تفسیر خیالی و بی‌مرجع است. تجاوز و چپاول و سر بریدن و کشتن از سوی مسلمانان به درازایِ تاریخ اسلام قدمت دارد و تا سپيده دمِ تاريخِ سياهِ اسلام قابلِ رديابی است.

ثانیاً، تفسیر بنیادگرایان خشونتِ درون‌ماندگار اسلام را فاش و مردم را از اسلام نا‌امید و ناگزیر به چاره‌اندیشی می‌کند ولی تفسیر اصلاح گرایانه از دین در حالی كه حتی برای خود مرجعی معتبر نمی‌تواند پیدا کند، توهم دینی را تشدید و مردم را به “اصلاحِ امر فاسد” امیدوار می‌کند.

ثالثاً، مانعِ اصلی مدرن شدنِ جوامعِ اسلامی نه تفسیر بنیادگرایانه، بلکه همین “حد وسط‌گراییِ بی‌مرجعی” است که نه در دین ریشه دارد، نه در عقل و علم. در واقع نوعی خیال‌پردازیِ شاعرانه و تلاشِ مذبوحانه برای اصلاحِ اسلام اين پدیدهٔ ذاتاً فاسد است. این نوسازیِ خیالی به “امتناعِ امر فاسد” نمی‌اندیشد، فقط سخن‌های شیک و بی‌سندی را تکرار می‌کند که هیچ معنایی را نمی‌رسانند.

هنوز رأی ندارید
لطفا صبر کنید...

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

10 − دو =