گام نخست، شک گرایی

گام نخست، شک گرایی
در گذشته به دلیل کم بودن وسعت دانش بشری و منابع علمی و فلسفی و ضعف های دستگاه های ارتباطی ، انسانها بسیار زود به یقین میرسیدند و حاضر میشدند، برای عقایدشان جانشان را هم فدا کنند. اما اینکه امروزه کسی ادعا کند به تمام دانشها دست یافته است تنها مضحک است. برترند راسل فیلسوف بیخدای انگلیسی که او را بزرگترین منطق دان تاریخ پس از ارسطو دانسته اند میگوید «من حاضر نیستم برای باورهایم جانم را فدا کنم، چون ممکن است من اشتباه کنم».

اگر دقت کنیم خواهیم دید که انسانها معمولاً باورهای دینیشان را بیشتر از خانواده و اجتماعشان به ارث میبرند و به همین دلیل است که اکثریت شهر تهران را مسلمانان شیعه تشکیل میدهند و اکثریت شهر مدینه را مسلمانان سنی تشکیل میدهند و اکثریت شهر سیسیل را کاتولیک ها تشکیل میدهند. انسانها از زمانی که بدنیا می آیند باورهای دینی به آنها تحمیل میشوند و انواع و اقسام مراسم و باورهای دینی که معمولاً با عواطف شدیدی همچون ترس از جهنم، عشق به شخصیت های مذهبی، شرم از گناهکاری و غیره همراه هستند، در کنار باورهای دینی به انسانها تزریق میشوند. آدمها به علت منافعی که اینکار برایشان به دنبال دارد همواره در برخورد با مسائل کنجکاوانه برخورد میکنند و همه چیز را تنها پس از تحقیق و پرس و جو میپذیرند اما همین فاکتورهای عاطفی که چاشنی باورهای دینی میشوند رفته رفته سبب میشوند انسانها باورهای دینی را در دسته بندی کاملاً جدایی از سایر باورها قرار دهند و آنها را مورد پرس و جو قرار ندهند بلکه همچون رنگ چشم و رنگ مو و سایر خواص ژنتیکی از والدین و اجتماع خود ارث ببرند. از همین روست که در میان پیروان تمامی ادیان دکترها و انسانهای تحصیل کرده که باهوش هستند و مهارتهای یادگیری و تفکر را بخوبی دارا هستند یافت میشود ولی آنها با همان باورهای دینی مسخره خود زندگی میکنند.

من به یاد دارم هنگامی که مسلمان شیعه بودم برای امام حسین سینه میزدم، حال که بیخدا شده ام روزی مسلمانی سنی از من پرسید این چه کار احمقانه ایست که شما انجام میدهید؟ مگر میشود آدم خودش را کتک بزند؟ برای او توضیح دادم که باورها و مراسم دینی بلافاصله پس از تولد به کودکان در جوامع غیر سکولار تحمیل میشوند و وقتی انسان با باوری بار می آید دیگر برایش آن باور عجیب نیست، ولی باورهای دینی سایر اجتماعات بشری همواره برای انسانها عجیب و مسخره به نظر میرسند. خود را کتک زدن در ماه محرم همانقدر احمقانه است که سنگ زدن به ستونهای سنگی در هنگام حج، بریدن سر حیوانات برای خدا، دور یک خانه چرخیدن، سر را بر زمین گذاشتن و ماتحت را به طرف آسمان گرفتن، لرزیدن در مقابل دیوار ندبه در آیینهای یهودی، سوزاندن همسر پس از مرگ شوهر در میان هندو ها، قلب انسان زنده را از سینه در آوردن برای رضایت خدایان در میان سرخ پوست ها و هزار و یک کار دیگر که مذهبیون به پیروی از باورهای دینیشان انجام میدهند. این است که اگر منصفانه به این قضیه نگاه کنید و در صورتی که دین شما همان دین اجدادتان باشد، شما به دلیل اینکه این دین و مجموعه باورهایی که این دین به همراه دارد درست هستند این دین را ندارید بلکه این دین توسط محیط به شما تحمیل شده است. حتی اگر دین اجدادیتان را کنار گذاشته اید و دینی دیگر اختیار کرده اید نیز باز تفاوت چندانی نمیکند بازهم شما مثلاً اگر مسلمان بوده اید و مسیحی شده اید بخاطر این است که با مسیحیان و تبلیغاتشان روبرو شده اید و اگر جایی بودید که با تبلیغات بودیست ها و هندوها روبرو میشدید شاید امروز بودیست یا هندو میبودید.

نتیجه از این بحث آن است که به دین خود و باورهای دینی خود نباید بصورت دفاعی نگاه کنید بلکه باید با دیده شک به آن نگاه کنید چون احتمالا اگر شما در جایی دیگر و زمانی دیگر بدنیا می آمدید دین دیگری داشتید و همانطور که به دین فعلی خود احساس نزدیکی میکنید به دین دیگر احساس نزدیکی میکردید. بعبارت دیگر شما کاملاً تصادفی مسلمان، مسیحی، زرتشتی، یهودی، بهائی یا هر چیز دیگر هستید و از همین رو تعصب ورزیدن و جزم اندیش بودن در قبال باورهای دینی کاری نابخردانه است، حتی اگر غرور شما به شما اجازه نمیدهد که تظاهر به روشنفکری کنید و جزم اندیشی و ثابت قدم بودن در باور را به غلط برای خود افتخار و از فضائل خود میدانید دستکم در نزد خود با این واقعیت کنار بیایید که شما تصادفاً دیندار از آب در آمده اید و همه باورهای دینی خود را از محیط تولد و نمو خود کسب کرده اید و بنابر این احتمال درستی باورهای دینی شما به اندازه همان احتمال درستی باورهای دینی سرخپوستی است که در قرن 10 میلادی در جنگلهای آمازون میزیسته است.

هنوز رأی ندارید
لطفا صبر کنید...

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

بیست − ده =